جدول جو
جدول جو

معنی در خورد - جستجوی لغت در جدول جو

در خورد
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
تصویری از در خورد
تصویر در خورد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از در خوردن
تصویر در خوردن
شایسته بودن لایق بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در مورد
تصویر در مورد
درباره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در خور
تصویر در خور
قابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در خور
تصویر در خور
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخورد
تصویر درخورد
((دَ. خُ))
مناسب، سزاوار، درخور
فرهنگ فارسی معین
شکم پرستی شکمویی شکم خوارگی پر خوراکی پر خواری گران خواری مقابل کم خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خوردن
تصویر پر خوردن
بسیار خوردن بیش از اندازه خوردن مقابل کم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
داخل کردن ادخال، بیرون آوردن (از اضداد)، رها کردن آزاد ساختن، یا از خود در آوردن دروغ پردازی کردن مطلبی از خود ساختن که واقعیت نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم خوردن
تصویر دم خوردن
فریفته شدن و فریب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر نورد
تصویر پر نورد
پر چین پر آژنگ پر شکن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پس مانده غذای دیگران را میخورند، پس خورده یا باز مانده طعام و غذا و شراب سوء ر
فرهنگ لغت هوشیار
دل زده شدن بر اثر شکست. لیز خوردن لغزیدن: روی یخها سر خورد، فرود آمدن از جایی سراشیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جر خوردن
تصویر جر خوردن
پاره شدن پارچه یا کاغذ، شکاف برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن
فرهنگ فارسی عمید
(در بازی شیر یا خط) بدور خود چرخیدن سکه ای که به وسیله ضربه انگشت شست بلبه آن بهوا پرتاب می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خورد
تصویر کم خورد
کمخوار، ممسک: (... و گفت اگر دنیا همه زر کنند و مومن را سر آنجا دهند همه در رضا او صرف کند و اگر یک دینار در دست کم خوردی کنی چاهی بکند و در آنجا کند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خورد
تصویر وا خورد
وا خوردن، یا وا خورد نداشتن، نخورد نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جر خوردن
تصویر جر خوردن
((جِ. خُ دَ))
پاره شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم خوردن
تصویر دم خوردن
((دَ. خُ دَ))
فریب خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
((سُ. دَ))
لیز خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
((~. دَ))
دلزده شدن، ناامید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر خوردن
تصویر سر خوردن
Glide, Slide, Slip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
скользить , скользить , поскользнуться
دیکشنری فارسی به روسی
gleiten, rutschen, ausrutschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
ковзати , посковзнутися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ślizgać się, poślizgnąć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
滑行 , 滑动 , 滑倒
دیکشنری فارسی به چینی
deslizarse, deslizar, resbalar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
फिसलना , फिसलना
دیکشنری فارسی به هندی